رمان عیاری از کویر، رمانی جذاب، تاثیرگذار، گیرا و به شدت رمانتیک که وفا، صفا و سخای قهرمانش آن را مانا و پاپا کرده است. بخشی از این داستان را با هم مرور می کنیم :
جز صاحبخانه و سینا هشت خانوار دیگر نیز آنجا زندگی می کردند . عصرها ریز و درشت ، زن و مرد هر کدام به بهانه ای در گوشه و کنار حیاط و دور حوض موج می زدند . عده ای رفت و روب و عده ای چنگ در پاره پوره های ژنده گشته و جمعی دگر در تدارک شام مألوفشان چون کله جوش ، کفترپرانها مدام بالا و پائین می شدند ؛ دسته ای مرغان را در قفس ، بازار شام بی عار و بی دردان و غوره ها را دیگر مگو ، تک هاج و واج آن میان موجر ناچار بود و بس ، تازه وارد نیز مات و مبهوت به دیدن قناعت می نمود . اهالی آن منزل هم مانند خیلی های دیگر همه از شهرستان و دهات دور دست پی روزی راهی تهران شده بودند ؛ تهرانی که از دهه چهل به بعد زندگی در آن بسیار مشکل گشت ، با این وجود مهاجرت و پایتخت نشینی روندی صعودی داشت . آن وقت ها شهرهای بزرگ زرق و برق بعدها را نداشت ؛ سودجویان و متقلبان آن دوره نیز مانند همیشه تاریخ مهیا بودند تا با فریب مقامات شهری مالکیت زمین های بخش خصوصی و دولتی را از طریق غیر قانونی از آن خود سازند ؛ پس از تصرف زمین با طی مراحل غیر قانونی شبانه به ساخت و ساز پرداخته و در انتظار روزی که دولت تملک آن زمینها را قانونی اعلام بکند ؛ لحظه شماری می کردند . اغلب اوقات هم حال بماند که چطور به مقصودشان رسیده و صاحب زمین می شدند …

دوست عزيزم براي مطالعه اين کتاب داستان به سايت کتابخانه ديجيتال دبيرستان دخترانه نداي سيدالشهدا «ع» مراجعه فرماييد.