الف)ما دو نوع مسند داریم :1-صفت یا حالتی که با فعل ربطی (است ،هست ، بود ، شد ،گشت ، گردید ،آمد )« به شرط این که این چهار فعل آخر به معنی (شد ) یا (بود ) باشند»به نهاد جمله ، نسبت داده می شود مثل:گشت یکی چشمه ز سنگی جدا / هوا بس ناجوان مردانه ،سرد است/ کوشش بسیار نامد سودمند. 2- صفت یا حالتی که با افعال متعدی مصادر نامیدن ، شمردن ، پنداشتن ، انگاشتن ،دیدن ، دانستن ،تلقی کردن ، حساب کردن ،خواندن ،گفتن و ...به مفعول یا متمم جمله ،نسبت داده می شود مثال:از این پس که خواند مرا شهریار/ از این پس نبیند تورا زنده زال/ نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت متحیرم چه نامم شه ملک لا فتی را « البته در این بیت «متحیر»مسند نوع اول است»
نکته : اولاً همه ی این فعل ها ، قابل تعویض به یکدیگرند و به عبارتی ساده تر می توان همه ی آن ها را به «شمردن» یا «حساب کردن » تبدیل کرد.ثانیاًاگر فعل «گفتن» به معنی «اطلاق کردن» باشد و با هیچ فعلی ، قابل تعویض نباشد 100% جمله ی چهار جزئی گذرا به متمم و مسند می سازد به این دو جمله و تفاوت آن ها توجه کنید: ما حافظ را رند می گوییم (← می نامیم ، حساب می کنیم و ... )← چهار جزئی گذرا به مفعول و مسند
ما به حافظ رند می گوییم(فعل غیر قابل تعویض)← چهار جزئی گذرا به متمم و مسند
ب) هر فعلِ قابل تبدیل به «گرداندن» 100% جمله ی چهار جزئی گذرا به مفعول و مسند می سازد . مثال :او همه را آگاه می کند ( می گرداند )- مادر فرزندش را حاضر نمود ( گرداند ) –خودتان را برای کنکور ، آماده سازید ( گردانید ) در این صورت اولاً فعل جمله، ساده است نه مرکب ( می کند ، نمود ، سازید )ثانیاً کلمه ی قبلش مسند است .(آگاه ، حاضر ، آماده )